فوتبال، این بازی زیبا، در سراسر جهان بهعنوان ابزار پیوند مردم شناخته میشود.
این بازی به سرهی پُهربنیاک کمک کرده تا در سرزمینی بیگانه برای خودش جای پایی پیدا کند.
زیرا در سرزمین آبایی او، اوکراین، فوتبال فقط یک ورزش نیست، بلکه بخشی از زندگی مردم است.
او میگوید: «سرگرمی من بیشتر ورزش بود، مثل ورزشهای خیابانی، فوتبال... چون در اوکراین خیلی محبوب است. همه بچهها بعد از مدرسه به خیابان میرفتند و فوتبال بازی میکردند.»
وقتی جنگ در اوکراین آغاز شد، سرهی مصروف کولهگردی در سریلانکا بود.
از آن زمان دیگر هرگز وطنش را ندیده است.
او میگوید استرالیا برایش ناآشنا و تا حدی ترسناک بود: «اولین خاطرهام این بود که از مارها میترسیدم... که نکنه نیشم بزنند. چون هر اطلاعاتی که از استرالیا خوانده بودم، پر از مار و عنکبوت بود.»
اگرچه سرهی همراه همسرش در اینجا زندگی تازهای ساخته است، اما زخمهای روانی جنگ را همچنان با خود دارند.
«انگار دو زندگی متفاوت دارم. اینجا و در اوکراین. چون بیشتر اوقات ذهنم در اوکراین است. با دوستانم صحبت میکنم، اخبار را میخوانم. و هر بار این حس را دارم: من اینجایم، در اوکراینم، اینجام، در اوکراینم... آری.»
سرهی یکی از بیش از یازدههزار و پانصد اوکراینیای است که از زمان آغاز تهاجم روسیه در سال ۲۰۲۲ ویزه استرالیا دریافت کردهاند، هرچند برنامه ویزه بشردوستانه موقت دولت استرالیا برای اوکراینیها اکنون پایان یافته است.
ان علی، وزیر امور چندفرهنگی میگوید: «ما یک برنامه اسکان بشردوستانه داریم و این برنامه برای سالهای نخست ورود پناهندگان به استرالیاست؛ حمایتی همهجانبه از جمله حمایت مبتنی بر شناخت آسیبهای روانی برای کسانی که به آن نیاز دارند.»
و سرگذشت سرهی تنها یکی از داستانهایی است که در جام آزادی شنیده میشود.
این جام به مناسبت هفته پناهنده در شهر پرت برگزار شده است.
این مسابقات به بزرگترین گرامیداشت از استقامت و غرور فرهنگی پناهندگان در استرالیای غربی تبدیل شده است.
دوازده تیم به نمایندگی از پناهندگانِ کشورهایی مانند افغانستان، سوریه، میانمار، اوکراین و پاپوای غربی در این جام با یکدیگر رقابت میکنند.
الی پائولینو، سرپرست مدیر محلی وزارت امور داخله آسترالیا میگوید: «این یکی از بهترین بخشهای کار ماست، جایی که میتوانیم گرد هم بیاییم. این واقعاً یک جشن و همکاری میان همه سطوح دولت، ارائهدهندگان خدمات و جامعه است.»
وقتی سرهی وارد استرالیا شد، تنها چیزی که داشت یک چمدان آبی بود.
حالا اما جایی دارد که آن را خانه خود میداند و جامعهای که میتواند تکیهگاهش باشد.
«مهم نیست چه پاسپورتی داری، مهم نیست به چه زبانی صحبت میکنی، من باور دارم این دنیا برای همه مردم است.»
در دنیایی که با جنگ و اختلاف مدام دوشقه شده، این مسابقات گرامیداشت از وحدت، افتخار و انسانیت است.