وقتی که شیلی در سال ۱۹۷۷ درگیر آشوب سیاسی و اجتماعی بود، لوسی مارین بیست و شش ساله به همراه خانواده اش به استرالیا پناه آوردند. او به همراه همسر و کودک دو ساله خود، از بیم دیکتاتوری آگوستو پینوشه به استرالیا گریخت. برخی از اعضای خانواده او توسط رژیم حاکم مورد آزار و اذیت قرار گرفته و متعاقبا زندانی شده بودند.
پینوشه رهبری رژیمی را به عهده داشت که در آن فساد و تجاوز به حقوق بشربه وفور دیده می شد، اعدام های بدون محاکمه، شکنجه و ناپدید شدن مخالفان رواج بسیاری داشت و این شرایط دهشتناک به مدت هفده سال طول کشید.
تجربه تراما، اما لوسی شصت و هشت ساله را قادر کرده که زندگی خود را وقف درک دیگران و مشاوره دادن به افراد تازه وارد که زخم های احساسی مشابهی دارند کند.
او در مصاحبه ای که با اس بی اس در خانه خود در غرب سیدنی انجام داده بود گفت: "فکر می کنم این موضوع که تو چقدر می توانی به جامعه خدمت کنی و افراد جامعه را حمایت کنی، با آگاهی از اینکه یک زمان دست خالی به یک کشور دیگر می روی و با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنی، ارتباط مستقیمی دارد. عدم آشنایی با فرهنگ آن کشور، نبود حمایت و در حالیکه تمام احساساتت انسان به دلیل تجربه تراما، اندوه، عزلت، موانع زبانی و همه چیز جریحه دار است تجربه سختی است".
لوسی مدرک مددکاری و خدمات اجتماعی خود را از تیف و مدرک مشاوره خود را از انستیتوی روانپزشکی نیو سوث ولز دریافت کرد و از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ در بخش خدمات اسکان اداره مهاجرت کار می کرد. او در سی و یک سال اخیر به عنوان مشاور و مسئول پروژه در STARTTS که سرویس درمان و توانبخشی بازماندگان شکنجه و تراما است مشغول به فعالیت بوده است
مراجعان او از کشورهای مختلفی هستند و به دلیل تجربه های وحشتناکی که به سلامتی روانی آنها آسیب زده و همچنین، چالش هایی از جمله زبان و فرهنگ که در زمان آمدن به کشوری متفاوت با آن روبرو شدند ، از این خدمات بهره می برند.
به موجب تعهد لوسی به سلامت و توانبخشی به پناهندگان او در روز یکشنبه، دریافت کننده مدال Order of Australia به شد،
او در این رابطه گفت: "من نمی توانم این را باور کنم و واقعا از کسانی که در آن نقش داشتند سپاسگزارم. من بی نهایت خوشحالم، نه تنها برای خودن، بلکه برای جامعه خودم نیز خوشحالم . فکر می کنم این اتفاق فوق العاده ای است که من نیز در آن نقشی دارم".
لوسی به اینکه او نیز در جمع تجلیل شدگان بوده است افتخار می کند و می گوید: " من از اینکه در این جایگاه قرار گرفته ام بسیار خرسندم، جایگاهی که بعد از چهل و سه سال زندگی در استرالیا، احساس استرالیایی بودن می کنم، و به همان اندازه احساس می کنم که یک فرد اهل شیلی هستم. نه تنها من این احساس را دارم، بلکه خانواده ام هم هینطور فکر می کنند".
لوسی اضافه می کند که سزار، پسر چهل و پنج ساله اش و استیو، پسر سی و هفت ساله اش که در استرالیا متولد شده است همانند او، خود را هم اهل شیلی و هم اهل استرالیا می دانند.
هنگامیکه پسرهای او خردسال بودند او به اسپانیایی برایشان لالایی می خوانده و آنها ارتباط خود را با فرهنگ شیلی از طریق موسیقی و نواختن سازهای سنتی از جمله چارانگو و درام حفظ کرده اند.
.
لوسی اذعان داشت که کار کردن در بخش تراما سختی های زیادی به همراه دارد، و او گاهی نگران خود و همکارانش می شود که بسیاری از آنها نیز مهاجر هستند.

Lucy with her husband and sons. The family remain connected to their Chilean culture. Source: Supplied
او گفت: "این موضوع می تواند آسیب های روحی شدیدی به من نیز وارد کند، اما ما در محل کارمان درک عمیقی از ترامای مراجعینمان داریم، چراکه ما نیز تجربه های مشابهی را داشته ایم و به عنوان مهاجر با چالش های مهاجرت روبرو شدیم".
یکی از مراجعینی که لوسی به خاطر می آورد پارتیزان بیست و پنج ساله ای بود که از نه سالگی در امریکای مرکزی مبارزه می کرد. لوسی درباره او می گوید: "او این کار را به صورت مخفیانه انجام می داد زیرا به او گفته شده بود که اگر به کسی در این باره بگویی، خانواده ات را به قتل خواهند رساند. او بسیار آسیب پذیر بود و به کاری که انجام می داد آگاهی نداشت".
لوسی می گوید افرادی که تجربه آسیب های شدید روحی را دارند می توانند به کارهای خطرناکی دست بزنند، اما در عوض تصمیم می گیرند که تقاضای کمک کنند. برای مثال "آن کودک بسیبار ترسیده بود، و به خاطر ترس اش میتوانست کارهای ناشایست و زشت انجام دهد. او یک قربانی بود و می توانست دیگران را قربانی کند، اما او نجات پیدا کرد".
برای لوسی دیدن مراجعینش پس از سالها بسیار شیرین است. او می گوید: "دیدار افرادی که بیست یا سی سال پیش به تو مراجعه کرده اند، احساس بسیار شیرینی به همراه دارد، وقتی می بینی آنها موفق هستند، تمرکزشان روی زندگی است، از خانواده خود حمایت می کنند، این بی نهایت زیباست".
لوسی به این زودی ها تصمیم به بازنشستگی ندارد. او پیامی برای زنان در هر سنی که به دنبال معنا بخشیدن به زندگی خود هستند دارد: "من می خواهم زنان بیشتری را تشویق کنم که تمرکز خود را به روی زندگی، خانواده ، جامعه و دوستان بگذارند، مهم نیست چند سال دارید، فقط بدانید رسیدن به جایی که می خواهید ممکن است".