یک شب وقتی وارد اطاق شدم، وینستون پسر ۱۲ سالهام را دیدم که با تمام وجود گریه میکرد، طوری که تا حالا هرگز ندیده بودم.
او تازه وارد دوره لیسه شده بود و گروهی از شاگردان تصمیم گرفته بودند او را بخاطر تمایلات جنسیاش اذیت کنند.
وقتی او آرام و بیتفاوت ظاهر میشد، رفتار آنها به یادداشتهای ظالمانه در صنف و اعمال تحقیرآمیز در بس مکتب افزایش یافت.
آن روز، او به الفاظ زشت صدا زده شد و در راه خانه نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

Nama Winston says she was astounded by her school's swift response to her son's bullying. Source: Supplied
به او گفتم که این رفتارها برای ما سخت فهم است، چون ما دیگران را تحقیر نمیکنیم تا خودمان احساس خوبی پیدا کنیم.
وینستون از من خواهش کرد که با مکتب صحبت نکنم، نگران بود که کارمندان با متجاوز روبرو شوند و این وضعیت را برای او بدتر کند.
اما در آن لحظه، من میدانستم که باید از پسرم حمایت کنم.
برنامه عاجل
صبح روز بعد، برای ملاقات با مدیر مکتب وقت گرفتم.
خشم او شدید و واکنشش سریع بود؛ اما نه به نحوی که انتظار داشتم.
اولویت مدیر، امنیت و مصوونیت وینستون بود و بلافاصله یک برنامه اجراء کرد، که آن را در جلسه صبحگاهی با کارکنان توضیح داد.
قرار شد وینستون از یک صنف به صنف دیگر برده شود و در پایان روز به بس منتقل گردد. دسترسی به حمام جداگانه و یک اطاق امن برای وقت تفریح و نان چاشت برای او فراهم شد.
بجای اینکه او را بهعنوان یک کودک آسیبپذیر نشان دهند، به او قدرت داده شد.
به عنوان یک ویراستار والدین که بارها دربارهٔ آزار و اذیت کودکان مطالعه کرده و شنیده بودم، واکنش مکتب من را شگفتزده کرد.
به جای احساس ناامیدی، پسرم شگفتزده شد وقتی دید کارکنان اهمیت میدهند و از او حمایت میکنند.
نمیتوانم بگویم این چقدر در نتیجه نهایی تاثیرگذار بود.
هرگز تا این اندازه خوشحال نبودهام که حرفم را زدم.
اما والدین زیادی در آسترالیا به من گفتهاند که از انجام همین کار ترسیدهاند.

Nama (left) says her son Winston's (right) experience of bullying made her realise the topic remained taboo among parents. Source: Supplied
شکستن یک تابوی خاموش
حتی در سال ۲۰۲۵، آزار و اذیت در مکتب هنوز یک تابوی ناگفته باقی مانده است.
بعد از بیش از یک دهه نوشتن درباره پرورش و تربیه کودکان، بارها شنیدهام: «کودکم در مکتب مورد آزار و اذیت قرار میگیرد، اما نمیتوانم به کسی بگویم.»
والدین خسته، استرسزده و گاهی ناامید به من گفتهاند که از بیان تجربه آزار و اذیت فرزندشان به دیگر والدین یا مکتب، خودداری میکنند.
اخیراً وقتی دربارهٔ تجربه پسرم در برنامهٔ Insight با عنوان Modern Parenting صحبت کردم، دو تن بعد از برنامه به من گفتند شنیدن تجربه دیگران که با همان مشکلات مواجه شدهاند، برایشان یک تسکین بخش بود.
پس چرا صحبت درباره آزار فرزندشان برای بسیاری از والدین دشوار است؟ چرا سکوت میکنند؟
دلایلی که به من گفتهاند شامل اینهاست:
«او نگران انتقامگیری گروهی است.»
«او نمیخواهد بقیه صنف لقب او را بدانند و شروع به استفاده کنند.»
«آنها از اینکه مورد آزار قرار گرفتهاند، شرمنده شده و فکر میکنند بازندهاند.»
والدین همچنان اعتراف کردهاند که به مکتبها اعتماد کمی دارند، یکی گفت: «چه فایدهای دارد؟ تنها وضعیت را بدتر میکند یا نادیده گرفته میشود.»
یکی از دوستانم حتی اعتراف کرد که: «نمیخواهم مادران دیگر این موضوع را به فرزندانشان بگویند.»
او نگران بود که دیگران درباره تربیت او قضاوت کنند و پسرش را "ضعیف" بدانند.
هیچ والدینی نمیخواهد مشکلات بیشتری برای فرزندش ایجاد کند که در حال حاضر با درد و رنج دست و پنجه نرم میکند.
رنج کشیدن در سکوت یعنی تابو ادامه دارد.وینستون
من با آنها همدلی میکنم، بدون قضاوت؛ میفهمم که آزار و اذیت برای هر خانواده تجربهای حساس و دشوار است.
در پیامهای بیشماری که در طول کار خود از والدین دریافت کردهام، هیچکس پاسخ به آزار و اذیت را به عنوان فرصتی برای رشد قربانی مطرح نکرده است.
اما اکنون دیدهام که این امکانپذیر است.
ما باید تابوی آزار و اذیت را بشکنیم تا تغییر مؤثر ایجاد شود.
و در این مسیر درک کنیم که با این کار، ما "متجاوز" را افشا نمیکنیم.
و نه اینکه فرزند ما را در خطر بیشتری قرار دهیم؛ بلکه به او قدرت میدهیم.
اسبیاس دری را ساعت چهار بعد از ظهر روزهای سهشنبه و شنبه از رادیو اسبیاس ٢ بشنوید. فرکانس رادیو اسبیاس ٢ را در محل خود از صفحه راهنمای ما به دست آورید.
به اشتراك بگذاريد


