از «مکس تاکتیکی اجباری» تهران در زمینه غنی سازی اورانیوم تا «تنظیم دوز کنترل گری» جمهوری اسلامی بر جامعه

Merat Behnam

مرات بهنام، شنبه، ۱ نوامبر ۲۰۲۵، در مرکز شهر تهران، ایران، موتورسیکلت خود را می‌راند. Source: AP / Vahid Salemi/AP/aap image

خیلی‌ها می‌گویند امروز در ایران با یک «دوگانگی» روبه‌رو هستیم: از یک طرف نشانه‌هایی از نرم‌تر شدن محدودیت‌های ظاهری مثل حجاب اجباری در بعضی شهرها دیده می‌شود، از طرف دیگر گزارش‌ها از تشدید سرکوب سیاسی و امنیتی خبر می‌دهند. این استراتژی هم‌زمانِ نرمش اجتماعی و سخت‌گیری سیاسی را چگونه باید تحلیل کرد؟ آیا این وضعیت در بلندمدت به کاهش تنش کمک می‌کند یا نارضایتی را عمیق‌تر خواهد کرد؟


نکات مهم
  • خیلی‌ها می‌گویند امروز در ایران با یک «دوگانگی» روبه‌رو هستیم: از یک طرف نشانه‌هایی از نرم‌تر شدن محدودیت‌های ظاهری مثل حجاب اجباری در بعضی شهرها دیده می‌شود، از طرف دیگر گزارش‌ها از تشدید سرکوب سیاسی و امنیتی خبر می‌دهند.
  • بعد از حملات نظامی آمریکا و اسرائیل به برخی سایت‌های هسته‌ای، مقام‌های ایران اعلام کردند غنی‌سازی اورانیوم را فعلاً متوقف کرده‌اند و در عین حال می‌گویند چشم‌اندازی برای ازسرگیری مذاکرات هم نمی‌بینند.
  • با توجه به هشدارهای تازه درباره کمبود شدید آب در تهران و حتی صحبت از احتمال تخلیه پایتخت، در کنار تورم و نارضایتی اقتصادی آیا موج جدید بحران‌ها تأثیری بر موقعیت سیاسی دولت مسعود پزشکیان و رابطه‌اش با رهبر و نهادهای امنیتی گذاشته است؟
بعد از حملات نظامی آمریکا و اسرائیل به برخی سایت‌های هسته‌ای ایران، مقام‌های جمهوری اسلامی اعلام کردند غنی‌سازی اورانیوم را فعلاً متوقف کرده‌اند و در عین حال می‌گویند چشم‌اندازی برای ازسرگیری مذاکرات هم نمی‌بینند. این توقف اعلام‌شده را چطور باید فهمید؟ آیا آن را باید تاکتیکی موقت برای عبور از فشارها تعبیر کرد یا نشانه ورود به یک مرحله خطرناک‌تر در بحران هسته‌ای؟

جمهوری اسلامی از یک طرف بر «تقویت روابط با همه همسایگان»، از جمله ابتکار میزبانی نشست منطقه‌ای برای کاهش تنش میان افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان و پاکستان، و گسترش روابط با قطر و دیگر همسایگان تأکید می‌کند، اما از طرف دیگر، در سطح بین‌المللی با آمریکا، اروپا و اسرائیل در تنش شدید است و پرونده‌هایی مثل جنگ اخیر، توقیف نفتکش‌ها و مناقشه هسته‌ای این تصویر را پیچیده‌تر کرده است. این دوگانه‌ «تنش‌زدایی منطقه‌ای» در کنار «تقابل با غرب» را چگونه می توان تحلیل کرد و در عمل کدام رویکرد بر سیاست خارجی تهران غلبه خواهد کرد؟


خیلی‌ها می‌گویند امروز در ایران با یک «دوگانگی» روبه‌رو هستیم: از یک طرف نشانه‌هایی از نرم‌تر شدن محدودیت‌های ظاهری مثل حجاب اجباری در بعضی شهرها دیده می‌شود، از طرف دیگر گزارش‌ها از تشدید سرکوب سیاسی و امنیتی خبر می‌دهند. این استراتژی هم‌زمانِ نرمش اجتماعی و سخت‌گیری سیاسی را چگونه باید تحلیل کرد؟ آیا این وضعیت در بلندمدت به کاهش تنش کمک می‌کند یا نارضایتی را عمیق‌تر خواهد کرد؟
IMG_2787.JPG
سعید جعفری
اینها پرسش هایی است که در گفتگو با آقای سعید جعفری روزنامه نگار و تحلیلگر مسایل سیاسی آنها را مطرح کرده ایم.

نظرات ارائه شده در این گفتگو نظرات کارشناس مربوطه است و نشانگر دیدگاه های اس بی اس فارسی نیست.

پس از حملات نظامی آمریکا و اسرائیل به برخی سایتهای هسته‌ای، مقام‌های ایران اعلام کردند غنی سازی اورانیوم را فعلاً متوقف کردند و در عین حال می‌گویند چشم اندازی برای از سرگیری مذاکرات هم نمی‌بینند. این توقف اعلام شده را چگونه باید فهمید؟ آیا آن را باید تاکتیکی موقت برای عبور از فشارها تعبیر کرد یا نشانه ورود به یک مرحله خطرناک‌تر در بحران هسته‌ای ایران؟ از سوی دیگر، جمهوری اسلامی از یک طرف بر تقویت روابط با همه همسایگان، از جمله ابتکار میزبانی نشست منطقه‌ای برای کاهش تنش میان افغانستان تحت حاکمیت طالبان و پاکستان و گسترش روابط با قطر و دیگر همسایگان تاکید می‌کند. اما از طرف دیگر، در سطح بین المللی با آمریکا، اروپا و اسرائیل در تنش شدید است و پرونده‌هایی مثل جنگ اخیر، توقیف نفتکش‌ها و مناقشه هسته‌ای این تصویر را پیچیده‌تر کرده است. اما این دوگانه تنش‌زدایی منطقه‌ای در کنار تقابل با غرب را چگونه می‌توان تحلیل کرد و در عمل کدام رویکرد بر سیاست خارجی تهران غلبه خواهد کرد؟ هم چنین خیلی ها می‌گویند امروز در ایران با یک دوگانگی روبرو هستیم. از یک طرف نشانه‌هایی از نرم‌تر شدن محدودیت‌های ظاهری مثل حجاب اجباری در بعضی شهرها دیده می‌شود. از طرف دیگر گزارش‌ها از تشدید سرکوب سیاسی و امنیتی خبر می‌دهند. این استراتژی هم‌زمان نرمش اجتماعی و سختگیری سیاسی را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ آیا در بلندمدت این امر به کاهش تنش کمک می‌کند یا نارضایتی را عمیق‌تر خواهد کرد؟ من پیمان جمالی هستم و اینها پرسش‌هایی است که آنها را با آقای سعید جعفری روزنامه‌نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی در میان گذاشته‌ام.

[پیشزبان خبر خبری] جناب آقای سعید جعفری. بسیار سپاسگزارم که دعوت اس‌بی‌اس فارسی را برای شرکت در این گفتگو پذیرفتید. بعد از حملات نظامی آمریکا و اسرائیل به برخی سایتهای هسته‌ای، مقام‌های جمهوری اسلامی اعلام کردند غنی سازی اورانیوم را فعلاً متوقف کردند و در عین حال می‌گویند که چشم انداز برای از سرگیری مذاکرات هم نمی‌بینند. این توقف اعلام شده را به نظر شما چطور باید فهمید؟ آیا آن را باید تاکتیکی موقت برای عبور از فشارها تبیر کرد یا نشانه ورود به یک مرحله خطرناک‌تر در بحران هسته‌ای؟

ببینید، در درجه اول اینکه غنی سازی متوقف شده انتخاب جمهوری اسلامی نبوده. این

عملا از نظر فنی این امکان از ایران گرفته شد بعد از حملاتی که در ماه ژوئن صورت گرفت از سوی اسرائیل و ایالات متحده. و در عین حال قطعنامه اخیر شورای حکام و همینطور گزارشهای آژانس نشان می‌دهد که

جامعه بین الملل چند ماه است که تصویر روشنی از ذخایر اورانیوم شصت درصدی و محل-- در واقع محلی که آنها نگهداری می‌شوند ندارد. ضمن اینکه در راستای گسترش تنش‌ها، ایران هم اعلام کرد که از توافق نظارتی محدود قاهره با آژانس بین المللی انرژی اتمی خارج شده. اینها را از این بعد عرض کردم که تصویری داشته باشیم. اما اگر بخواهم به صورت مشخص به سؤال شما پاسخ دهم. به باور من این چیزی که الان ما در مرحله ای که الان در آن قرار داریم بیش از این که یک چرخش استراتژیک باشد، به باور من یک مکث تاکتیکی اجباری است. تهران در واقع از این مکث استفاده می کند تا با عدم غنی سازی هم فشار سیاسی و هم اجماع جهانی را علیه خودش تضعیف کند. ضمن اینکه این را هم نباید فراموش کنیم که همان طور که مسعود پزشکیان گفته بود، این نگرانی را دارند که در صورت بازسازی تاسیسات هسته‌ای دوباره مورد حمله اسرائیل و ایالات متحده قرار بگیرند. در عین حال این هم باید توجه داشت که دانش، نیروی انسانی و همچنین بخشی از توان فنی ایران در حوزه هسته ای حفظ شده و در صورت شکست کامل دیپلماسی به هر حال امکان بازسازی این برنامه شاید به صورت پنهانی تر و با نظارت کمتر جهانی وجود داره. در عین حال به نظر من سفر ولیعهد عربستان سعودی به ایالات متحده بسیار مهم بود. نامه مسعود پزشکیان به او نشان می‌دهد که به نظر من تهران قصد داره از میانجیگری ریاض برای تبدیل این مکث تاکتیکی به یک آتش بس هسته ای کنترل شده استفاده کند. یعنی هم جلوی تکرار حملات ماه ژوئن را بگیرد و هم در واقع بخشی از این تحریم ها برداشته شود. در نتیجه اگر بخواهیم جمع‌بندی کنم، به نظر من این توقف فعلاً بیشتر ابزار مدیریت فشار و همچنین خریدن زمان است تا اینکه در واقع ما این را به عنوان یک نشانه ورود قطعی به یک فاز خطرناک‌تر در مرحله فعلی ارزیابی کنیم. اما در عین حال بله، اگر مسیر دیپلماسی و میانجیگری کشورهای عربی که حالا بعد می‌توانم بیشتر به آن اشاره کنم به جایی نرسه و اسنپ‌بک و فشارها ادامه پیدا کنه، همین مکث می‌تواند مقدمه یک مرحله پرریسک‌تر باشد. مرحله که به باور من ایران یا برنامه هسته‌ای خودش رو با نظارت کمتر و انگیزه بیشتر برای تسهیلات شدن بازسازی خواهد کرد یا ما شاهد یک جنگ بزرگتر خواهیم بود.

جمهوری اسلامی از یک طرف بر تقویت روابط با همه همسایگان از جمله ابتکار میزبانی نشست منطقه‌ای برای کاهش تنش میان افغانستان تحت حاکمیت طالبان و پاکستان و گسترش روابط با قطر و دیگر همسایگان تاکید می‌کند. اما از طرف دیگر در سطح بین المللی با آمریکا، اروپا و اسرائیل در تنش شدید است.برنامه هایی مثل جنگ اخیر، توقیف نفت کش ها و مناقشه هسته ای. این تصویر را پیچیده تر کرده. شما این دوگانه تنش زدایی منطقه ای در کنار تقابل با غرب را چگونه تحلیل می کنید و فکر می کنید در عمل کدام رویکرد بر سیاست خارجی تهران غلبه خواهد کرد؟

ببینید. به نظر می رسه که بنا به دلایل متعددی که بخشی شون در واقع تحمیل شدند. سیاست خارجی ایران عملا دو سطحی شده. در سطح منطقه ای همونطور که شما بهش اشاره کردید، تلاش برای عادی سازی با عربستان و سایر کشورهای عربی و همچنین میزبانی گفتگوهای افغانستان و پاکستان نشان می دهد که تهران قصد دارد تصویر یک همسایه مسئول را از خودش در واقع بروز بدهد. اما در مقابل، در سطح بین المللی، درگیری با آمریکا، اروپا و اسرائیل نشان می دهد که اتفاقا ایران یک بازیگر در نزاع با نظم حاکم بین المللی است. در واقع از نظر بسیاری از تحلیلگران، این تناقض، این شرایطی که پیش آمده یک تناقض نیست، بلکه اتفاقا استراتژی بقای جمهوری اسلامی که بعد از اتفاقاتی که بویژه بعد از جنگ دوازده روز رخ داد، پیگیری شده. اگر بخواهیم بیشتر توضیح دهم، در واقع ایران میدونه که کشیده شدن همزمان به جنگ با اسرائیل و امریکا و تشدید تنش با همسایگان عرب می تواند از نظر امنیتی و اقتصادی شرایط غیرقابل تحمل را برای تهران به همراه داشته باشد. بنابراین تلاش میکند حلقه نزدیک خودش یعنی خلیج فارس و همسایگان را تا حد امکان آرام نگه دارد و حتی از همان همسایگان، به خصوص عربستان و قطر و عمان برای کاهش فشار غرب و میانجیگری استفاده کند. اما در سطح گفتمان و در واقع رفتار با غرب همچنان بر ایستادگی و همچنین حفظ اهرم های فشارش از هسته ای و موشکی و همچنین منطقه ای در واقع استفاده میکند. بخش دیگر از ماجرا که به نظر من در شرایط فعلی باید بهش بپردازیم، بعد دیگر ماجرا و تغییر نگاه منطقه ای به ایران در شرایط پسا جنگ است. جنگ دوازده روزه به هر ترتیب ضربات بسیار قابل توجهی را به ایران وارد کرده و اگر بخواهیم واقع بینانه به ماجرا نگاه کنیم، جمهوری اسلامی بسیار کمتر از قبل از این توان برخوردار است که تهدید منطقه ای برای کشورهای حاشیه خلیج فارس محسوب شود. در عین حال و در نقطه مقابل، اقدامات اسرائیل به ویژه حمله اش به قطر، به باور من یک ترس و نگرانی بزرگی را در پایتختهای عربی و اسلامی در منطقه به وجود آورده. نسبت به برنامه های آتی دولت دست راستی بنیامین نتانیاهو برای نظم جدید منطقه ای که احتمالا اسرائیل دنبال می کند، در واقع این کشورها نگرانند که موازنه و موازنه منطقه ای که تغییر کرده در منطقه به سود اسرائیل باعث شود که در آینده نه چندان دور آنها هم مورد هدف اسرائیل قرار بگیرند. بخش دیگر از این ماجرا هم البته این است که به نظر من این کشورهای عربی از پدید آمدن یک «فیل استیت» یا دولت ورشکسته، دولت درمانده در ایران بسیار نگرانند و می دانند که سرریز بحران در صورت بروز آشوب، و همچنین ناآرامی در ایران می تواند تبعات بسیار خطرناکی برای کل کشورهای منطقه داشته باشد. در نتیجه من تصور می کنم یک باور جمعی عربی در منطقه ایجاد شده که از وقوع یک بحران جدید در منطقه خودداری کند. ضمن اینکه ما باید به خاطر داشته باشیم خلیج فارس امروز دیگر مثل آن منطقه ای که در دهه هزارو نهصد وشصت و هزار و نهصد هفتاد به دنبال تنش بود نیست. هر یک از این کشورهای عربی خلیج فارس با برنامه های توسعه گرایانه و اقتصادی خودشان به دنبال صلح و آرامش در منطقه هستند. و اگر بخواهیم جمع بندی کنیم، باید اشاره کنم که در واقع فکر می کنم هم عربستان و هم مجموعه کشورهای عربی علاقه دارند نقش کانال غیر مستقیم میان تهران و واشنگتن را بازی کنند تا جلوی جنگ بعدی و ضربه به هم اقتصاد و هم انرژی منطقه را بگیرند. در نتیجه من خیلی تعجب نمی کنم اگر که ما به زودی در اخبار بشنویم که دور تازه ای از مذاکرات بین ایران و امریکا در یکی از پایتختهای عربی منطقه از سر گرفته شود.

خیلی ها می گویند امروز در ایران با یک دوگانگی روبرو هستیم. از یک طرف نشانه هایی از نرم تر شدن محدودیت های ظاهری مثل حجاب اجباری در بعضی شهرها دیده می شود. از طرف دیگر گزارش ها از تشدید سرکوب سیاسی و امنیتی خبر می دهند. شما این استراتژی همزمان نرمش اجتماعی و سخت گیری سیاسی را چگونه تحلیل می کنید؟ به نظر شما این وضعیت در بلند مدت به کاهش تنش کمک می کند یا نارضایتی را عمیق تر خواهد کرد؟

به نظر من در حال حاضر حکومت جمهوری اسلامی به جای اینکه به سمت اصلاحات ساختاری برود، در حال یک نوعی تنظیم در واقع دوز کنترل گری خودش در جامعه است. در حوزه اجتماعی ما در بعضی از شهرها شاهد این هستیم که اجرای سخت گیرانه حجاب و حضور فیزیکی نیروهای امنیتی موسوم به گشت ارشاد کمرنگتر شده. در حوزه سبک زندگی هم در مواردی مشاهده می شود که کمی مدارا افزایش پیدا کرده. این به نظر من با چند هدف صورت می گیرد. در درجه اول اینکه اصطکاک های روزمره که با بخشهای وسیعی از جامعه در طول سالهای اخیر وجود داشته را پایین بیاورد. ضمن اینکه در درجه دوم تصاویر و صحنه هایی که میتواند دوباره یک موج سراسری مثل اتفاقات هزار و چهارصد و یک رو پدید آورد را در واقع کمتر کند. ضمن اینکه نوعی انعطاف مدیریت شده برای کاهش فشار اجتماعی را در واقع نشان دهد. اما آیا همه ماجرا این است؟ اینطور نیست به نظر من. به این دلیل که همزمان ما در سطح سیاسی، در سطح امنیتی گزارش هایی را داریم از پرونده های امنیتی. احکام سنگین برای روزنامه نگاران، فعالان مدنی، معترضان و همینطور در واقع اندیشمندان علوم انسانی. در واقع این چیزیست که در ادبیات علوم سیاسی بهش ازش در واقع تحت عنوان اتوریتارین ادپتیشن یا نرم کردن ظاهر اجتماعی در عین سخت نگه داشتن هسته قدرت یاد می کنند. این چیزی است که به نظر من جمهوری اسلامی دارد دنبال می کند. و در پاسخ به بخش دوم سوال شما که گفتید که در بلند مدت چه تبعاتی خواهد داشت؟ به نظر من خیلی نمیشود به این خوشبین بود به دلایل متعددی. چون اولا گشایش اجتماعی یا اصلاح سیاسی که شکل در واقع خالصی داشته باشد مشاهده نمیشود و بیشتر یک نوع شاید بشود گفت تناقض و ریاکاری سیستم در واقع می شود تحلیلش کرد. ضمن اینکه فشار اقتصادی، بحران آب، مشکلات بیکاری، فساد ساختاری و بنیادین در سیستم هم هیچ تغییر اساسی نکرده و در نتیجه ریشه های نارضایتی سرجای خودش هست. برای جمع بندی اگر بخواهیم در واقع جمع کنم صحبت خودم را در تصویر کلانتر اگر جنگ منطقه ای با میانجیگری عربی هم در واقع مهار شود و فشار امنیتی بیرونی هم کمتر شود، به باور من استراتژی نرمش اجتماعی به اضافه سرکوب سیاسی بیشتر چیزی شبیه عقب افتادن بحران خواهد بود تا حل آن. به این دلیل که به ویژه در واقع وقتی که ما می بینیم حکومت کوچکترین نشانه ای از این تمایلش برای اعمال تغییرات بنیادین بروز نمیدهد. و آنطوری که کارشناسان علوم سیاسی میگویند مشکلات به قدری ساختاری و بنیادین است که جز با اصلاحات بسیار بسیار بنیادین و اساسی امیدی نمی شود داشت نسبت به اینکه شرایط در این حکومت تغییر کند.

جناب آقای سعید جعفری بسیار سپاسگزارم که وقتتان را به رادیو اس بی اس فارسی دادید.

END OF TRANSCRIPT

همرسانی کنید
Follow SBS Persian

Download our apps
SBS Audio
SBS On Demand

Listen to our podcasts
Independent news and stories connecting you to life in Australia and Persian-speaking Australians.
Understand the quirky parts of Aussie life.
Get the latest with our exclusive in-language podcasts on your favourite podcast apps.

Watch on SBS
SBS World News

SBS World News

Take a global view with Australia's most comprehensive world news service